خاطرات ني ني و من

تولد مامان مهری

عزیزکم دیشب تولد مامانی بود و این خیلی حس خوبی واسمون بود که تو هم امسال توی تولد من بودی الهی قربونت برم حس بودن تو واسه همه دلپذیره حالا دیگه شکم مامان مهری حسابی بزرگ شده شب تولد کلی باهات رقصیدم و کیف کردم عمه نانا هم حسابی فیلم گرفت و بهمون خندید مهمونی را خونه مامان ندا گرفته بودیم عمه و خورشید و علیرضا و گلایل هم بودن شب خوبی بود بهترین کادویی که گرفتم از طرف بابا دانیال بود واسم یه گوشی گلکسی خریده بود اگر چه خیلی گرون خریده بود و من راضی به این همه زحمتش نبودم ولی بعدا که باهاش کار کردم عالیییییییییییییییی بود مخصوصا دوربینش عکسهای زیبایی از تو دلبندم خواهم گرفت امید به خدا     ...
20 مهر 1392

اولین حس پاییز با تو

پسرم امروز میشه گفت اولین روزی بود که اومدن پاییز احساس شد صبح با سردی هوا از خواب بیدار شدم بابا دانیال نبود رفته پرواز من و تو زیاد از این روزهای تنهایی کنار هم خواهیم داشت و من خیلی خوشحالم که تو را دارم امیدوارم بتونم مامان خوبی واست باشم و روزهای خوبی در کنار هم داشته باشیم نازنینم صبح وقت سونو داشتم ساعت 7.45 اونجا بودم تا ساعت 9 که نوبتم شد آقای دکتر بعد از معاینه دقیق گفت که خدا را شکر همه چیز نرماله و وزن تقریبی تو الان یک کیلو گرمه قربونت برم عزیزم تاریخ تقریبی اومدنتم گفت که 13 دی ماهه با یک هفته نوسان و من خیلی خوشحال شدم خیلی دوست دارم که تو دی ماهه بشی اگر چه اومدنت دیر تر شد اما دی ماهی شدنت عالیه عزیزم بعد سونو رفتم جایی ...
16 مهر 1392

اتاق جوجه

پسر گلم نازنینم قشنگم امروز شنبه است و ما تمام هفته گذشته با تمام شوق و ذوق و عشق و علاقمون مشغول آماده کردن اتاق جناب عالی بودیم هفته گذشته بابا دانیال از جمعه تا دوشنبه واسه پروازهای حج رفته بودن شیراز و اردبیل ما هم فرصت را غنیمت شمردیم و افتادیم به جون خونه کم کم اخلاق بابا دانی میاد دستت زیاد از ریخت و پاشو بهم ریختگی خونه خوشش نمی اد جونم واست بگه روز پنجشنبه مامان فاطمه اومد و از صبح جمعه تا غروب یکشنبه همگی کار کردیم بابا محمود و مامان ندا هم کمکمون بودن دستشون درد نکنه حسابی واسه اومدنت زحمت کشیدن من از طرف تو قول دادم که واسشون جبران کنی روز دوشنبه هم بابا دانیال تشریف فرما شدن حسابی کیف کرد خونه خیلی تمیز شده اتاق تو سف...
16 مهر 1392
1